در این شعر دکتر قاسم اسحاقی در مورد مرد تنهایی که در سکوت شب به تنهایی خود فکر می کند ، شعر گفته است. اولین بیت این شعر از ترانه زنده یاد حبیب خواننده ایرانی گرفته شده است.


من مرد تنهای شبم  

مهر سکوتی بر لبم 

دلخسته از رنج و تبم  

دستان پینه‌بسته‌ام  

قصه گر رنج و غمم 


عطر تن من بوی نان 

قصه گر زخم زمان 

ای شب، تو شاهدم بمان  

بر حال این جسم و روان  


هرچند دل خسته شدم  

از ظلم های بی امان 

رفتم ز شهر عاشقی  


تنها شد این دل چو کویر  

بی‌رهگذر، بی‌سرپناه، همچون اسیر 


قاسم اسحاقی تهران ۲۵ دی ماه ۱۴۰۳